انسان از ابتدای خلقت خود با سؤالات و کنجکاوی های فراوانی روبه رو بوده است و همه چیز زندگی برای او جزء ابهامات به شمار میرفت. اطلاعات ناکافی که بشر از ابتدای آفرینش از دنیای پیرامون خود داشت، ناخودآگاه او را به سمتی می کشاند که به بسیاری از عناصر طبیعی و غیر طبیعی جنبه ی بزرگی و شکو ه می یخشید؛ یا آنها را به خدایی بر می گزید و از بیم اتفاقات پیرامون به آنها پناه میبرد؛ یا آنکه در حین نیایش به درگاه خداوند، معبود ازلی و ابدی خویش نقشی هر چند کوچک برای آنان قائل می شد و در کنار یکتا معبودش، آنان را هم به ایزدی انتخاب می کرد و این امر اسطوره و مبانی اساطیر جهان را رقم می زد. شاعران نیز گاه مباحث اسطورهای گوناگون را در اشعار خویش بازتاب داده اند. یکی از این شاعران که رد پای اسطوره در منظومه هایش قابل مشاهده است، شاعر قرن هشتم خواجوی کرمانی است.
ما در این مقاله به بررسی عناصر اساطیری منظومه های خواجو که بیشتر در نقش ایزدان اساطیری به درگاهشان استغاثه شده است، پرداخته و آنان را با اسطوره های ملل گوناگون تطبیق داده ایم. به طور کل در استغاثه های خواجو، اسطوره به سه صورت جلوه گر است: 1-عناصری که در رده ی ایزدان اساطیری قرار می گیرند و به طور مستقیم به درگاه شان نیایش می شود. 2-ایزدان اساطیری که به طور مستقیم به درگاهشان استغاثه نمی شود، امّا در استغاثه ی شخصیت های مختلف منظومه های خواجو نقش دارند. 3-عناصری که با وجود داشتن صبغه ی اسطوره ای جزء ایزدان اساطیری نیستند، امّا از آنان طلب یاری می شود.